به طور قطع یكى از امورى كه زمینهساز سعادت و كمال انسان در دنیا و آخرت است، داشتن محیطى سالم و امن است، كه انسان بتواند در پناه آن، به تربیت جسم و جان خویش بپردازد و اصولاً یكى از وظائف مهم بشر كه حفظ جان است، جز با زیستن در محیط سالم و زیبا امكانپذیر نیست. بدین سبب شرط اولیه داشتن روحى سالم، جسم سالم است و جسم سالم نیز فقط زمانى حاصل مىشود كه انسان از محیط زیست طبیعى سالم و دلگشا بهرهمند باشد.
محیط زیست طبیعى سالم تأثیر شگرفى بر روح و روان آدمى دارد. محیط پاك و آراسته و خرّم، زندگى را شاداب و معطر مىسازد. شنیدن آواز روحبخش پرندگان، ترنم لطیف جویباران، آهنگ دلرباى چشمهساران، صفاى سبز سبزهزاران، نسیم لطیف كوهستان، رقص دلنشین درختان و زیبایى شهر و دیار، همه و همه تأثیر اعجابانگیزى بر زندگى و حیات انسان دارند. هر كسى از تماشاى چنین منظرههاى زیبایى احساس آرامش و نشاط كرده و امنیت و آسایش را در حیات خویش لمس مىكند. بر عكس، آسیب رساندن به محیط زیست و نابودى طبیعت باعث وارد آمدن صدمات و زیانهاى جبرانناپذیرى به بشریت مىشود.
افسردگى و افزایش بیمارىهاى روحى و روانى انسان امروز بدون ارتباط به آسیب رساندن به محیط زیست نیست. هیچ كس نمىتواند منكر بشود كه تخریب محیط زیست تأثیر منفى بر شیوه رفتار آدمیان مىنهد، و اثرات ویرانگرى بر اخلاق فردى و جمعى جامعه بشرى بر جاى مىگذارد.
آب و هوا، درختان و گیاهان، غذاها و میوهها و به طور كلى طبیعت و محیط زیست نقش عظیمى در زندگى بشر دارند.
سلامت محیط زیست بر هوش و استعداد و لیاقتهاى فردى اثر مىگذارد و میانهروى در اخلاق و منش متأثر از میانهروى در محیط زیست است.
ساكنان مناطق معتدل كره زمین، داراى ویژگىها و روحیههاى خاص هستند كه مقایسه با جوامع ساكن در مناطق گرمسیر و سردسیر، از تفاوت بسیارى برخوردارند.
محیط زیست افزون بر تأثیر در قد و قامت و چگونگى اندام ظاهرى، بر فكر و اندیشه و اعمال و رفتار انسان داراى تأثیر شگرف است.(1)
قرآنكریم و روایات اسلامى فوائد بسیار آب، هوا، گیاهان و درختان را با تعبیرهاى بسیار دقیق و گاهى شگفتانگیز برشمردهاند و از تأثیر به سزاى آنها بر تن و روان آدمى سخن گفتهاند.
دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان نیز با توجه به طبیعت، از تأثیر حیرتآور آن بر جسم و جان انسان سخنها گفته و در مقایسه با جامعههاى مختلف بشرى تأثیر فراوان طبیعت را بر اعمال و رفتار و فكر و اندیشه و نیز خصوصیات ظاهرى انسان، تبیین و تشریح كردهاند. از اینرو، در این نوشتار برآنیم تا با ذكر برخى از آیات و روایات و گفتار دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان تأثیر محیط زیست طبیعى سالم بر انسان را مورد بررسى قرار دهیم.
تأثیر محیط زیست بر انسان از دیدگاه اندیشمندان اسلامى و غیر اسلامى
تأثیر محیط زیست در زندگى انسان را كسى نمىتواند نادیده انگارد. این موضوع از چنان اهمیتى برخوردار است كه دانش جدید به عنوان «اكولوژى» در كنار سایر دانشها پدیدار گشته است. این دانش، عبارت است از: «مطالعه روابط میان موجودات و محیط زیست آنها» بنابراین، «اكولوژى انسانى» تحقیقى درباره تأثیر انسان بر روى محیط زیست و تأثیر محیط زیست بر انسان مىباشد. و محیط زیست به قول «راجرز» (متخصص دانش اكولوژى) نه فقط شامل وسائل مادى و فضاى محیط بر دنیاى انسان مىگردد، بلكه اشیاى غیر مادى (فرهنگ) را نیز در برمىگیرد، مىباشد.(34) و كه در واقع طیف گستردهاى از عوامل احاطه كننده، اعم از انسانى و غیر انسانى، ملموس و غیرملموس را «محیط» گویند.(35)
انسان موجودى تأثیر پذیر است؛ محیط اطراف بر او اثر مىگذارند و شخصیت او در محیط زندگى او شكل مىیابد.
دانشمندان مباحث تربیتى، محیط زندگى انسان را به دو نوع مهم تقسیم كردهاند:الف - محیط اجتماعى: منظور از محیط اجتماعى، انسانها و روابط و پیوندهایى است كه افراد یك جامعه را احاطه نموده است. پیوندهاى فرهنگى كه به وسیله رسانههاى جمعى و مجلات و نشریات و كتب و صدا و سیما صورت مىگیرد. و پیوندهاى اقتصادى كه به وسیله داد و ستد و ... و پیوندهاى سیاسى به وسیله حكومت، و پیوندهاى اخلاقى ... كه بین افراد حاكم است. و خلاصه عوامل تشكیل دهنده محیط اجتماعى، موضوعاتى است كه در دانش اجتماعى و علوم انسانى مورد بحث قرار مىگیرد. این نوع محیط در تكوّن شخصیت انسان نقش به سزایى دارد كه در مباحث تربیتى باید بحث شود.
ب - محیط جغرافیایى (طبیعى): منظور از آن، همه عوامل در برگیرنده انسان است و آن عبارت از: آب و هوا، نور و حرارت، مسكن و خوراك، پوشاك و.... هر امر مادى كه انسان به آنها احاطه شده است، به مقدار قابل ملاحظهاى در تكون شخصیت او مؤثر است و هر انسانى تا حدى صفات و خلقیاتش متناسب با محیط زیست طبیعى اوست؛ چنان كه محیط زیست طبیعى در تشكیل صفات جسمانى، از سفیدى و سیاهى و رنگ مو، چاقى و لاغرى و بلندى و كوتاهى قد و مزاج و سایر صفات جسمانى تأثیر به سزایى دارد.
متفكران و دانشمندان نیز از دیرباز به این نكته مهم توجه داشته و به مناسبتهایى آن را یادآور شدهاند؛ آنان معتقدند كه شرایط زندگى و آب و هوا و شرایط جغرافیائى در زندگى انسان و در تكون شخصیت وى تأثیر به سزایى دارد. توجه به محیط جغرافیایى، ویژه تنها ژئوپولیتنها نیست، بلكه اندیشمندان، فلاسفه، سیاستمداران، نظامیان و علماى اجتماع از هردوت و ارسطو گرفته تا ابنسینا و منتسكیو و ابن خلدون، رابطه اقلیم را با رفتار انسانى مورد بررسى قرار دادهاند. پیروان مكتب بقراط در قرن پنجم قبل از میلاد، تأثیر آب و هوا و شرایط جغرافیائى را در عادات و اخلاق و فیزیولوژى انسان مطرح ساختند.
ارسطو، بر این باور بود كه: انسان و محیط زیست دو چیز جداناپذیر از یكدیگرند؛ به نظر وى، انسان هم از عوامل جغرافیایى (محیط طبیعى) و هم از نهادهاى سیاسى، تأثیر مىپذیرد.(36)
فیلسوف مشهور، ابن سینا، پستى و بلندىهاى زمین را در چگونگى سامانیابى تن و روان آدمى مؤثر مىدانست. وى كوهستانى بودن منطقه سكونت انسان را سبب چالاكى و دلیرى دانسته و متقابلاً بر این باور بود كه پستى و خفگى منطقه سكونت، افسردگى و بیمارى را در پىدارد. وى دراین باره مىنویسد:
«ساكنان مناطق مرتفع و كوهستانى، نیرومند، قوىبنیه، دلیر و چالاكاند و كسانى كه در مناطق خوش آب و هوا سكنى گزیدهاند از نشاط و شادابى و سلامتى خاصى برخوردارند.(37) مردمان سرزمینهاى مرتفع، تندرست، نیرومند، چست و چالاك و داراى عمر زیاد هستند، و ساكنان مناطق سنگلاخى داراى تن سخت و در هم فشرده و مفاصل محكماند، قوىبنیه و در جنگها دلیرند، در یاد گرفتن حرفهها زیرك و اغلب كم خواب و بد اخلاق هستند.»(38)
همانگونه كه پستى و بلندى سرزمینها، بر ساكنان آنان تأثیر مىگذارد، بادها و نسیمهاى فصلى و نیز آب و هوا مناطق گوناگون بر جسم و جان انسان داراى تأثیرهاى متفاوتى هستند. باد پاییزى بدن را خشك و پژمرده مىكند و بر عكس نسیم دلنواز بهارى روح افزاست، دل را جلا مىدهد، خستگى را از تن مىزداید و آدمى از نشاط و شادابى زاید الوصفى برخوردار مىشود.
ساكن مناطق گرمسیر، در مقایسه با مردم ناطق سردسیر، داراى تفاوتهاى بسیارى در جسم و جان و تن و روان هستند؛ آب و هواى مناطق مسكونى آنان نه تنها به رنگ پوست و زیبایى اندام تأثیر مىگذارد، بلكه حتى خلق و خوى آنان نیز، از آن متأثر مىشود.
دانشمندان مسلمان همواره بدین نكته توجه داشته و بر آن تأكید كردهاند، از این روى به تعریف آب و هواى خوب و بد پرداختهاند.
ابن سینا معتقد بود كه ساكنان مناطق سردسیر، نیرومند و از دل و جرأت بیشترى برخوردارند و اگر منطقه مسكونى آنان مرطوب نیز محسوب شود، مردمانش چاق و تر و تازهاند.
وى همچنین مردم مناطق مرطوب را به زیبا رویى توصیف كرده و در عین حال بر این نكته توجه مىدهد كه آنان در ورزش زود خسته مىشوند.
همچنین او متذكر مىشود كه روحیه و حالات و رفتار مردم مناطق خشك كاملاً برعكس حالات و رفتار مردم مناطق مرطوب است.(39)
ابن سینا به طوركلى در معرفى هواى خوب و بد چنین مىگوید: «هواى خوب و مطلوب، هوایى است كه آزاد باشد و مواد خارجى از قبیل بخار و دود با آن نیامیخته باشد و نیز در بین دیوارها و سقف محبوس نباشد (و آن در صورتى است كه تباهى فراگیر بر هوا عارض نشده باشد و گرنه هواى جاهاى سرپوشیده سالمتر است) و بوى بد به دور باشد؛ هواى آزاد علاوه بر شرایط یادشده، لازم است از نسیمهاى مطبوع مدد گیرد. بدیهى است كه بادهاى سلامتبخش غالباً در بلندىها و جلگههاى هموار مىوزد.»(40)
به طوركلى مىگوییم هوایى كه بعد از غروب خورشید زود سرد شودو هنگام طلوع خورشید زود گرم شود، هوایى لطیف است و در حالت عكس مخالف آن، بدترین هوا آن است كه دل را افسرده و نفس را تنگى بخشد.(41)
ابنسینا در مورد هواى آلوده مىگوید: هواى آلوده، تنفس را تنگ و اخلاط را زیاد مىكند. وجود هواى آلوده را با دو علامت مىتوان تشخیص داد: نخست این كه در چنین هوایى ستارهگان كوچك در آسمان به زحمت دیده مىشوند؛ دوم این كه درخشندگى ستارگان درخشان كاهش مىیابد و این اجرام مرتعش به نظر مىرسند.(42)
منتسكیو در قرن هیجدهم به تفصیل از آثار شرایط جغرافیائى سخن گفت. منتسكیو عوامل جغرافیائى مانند، اقلیم، منابع طبیعى، كوهستانى بودن یا جزیره نشینى و صحرانشینى را بر خلق و خوى اقوام مؤثر مىداند. منتسكیو در اثر مشهور خود «روح القوانین» درباره طبیعت و آب و هوا بحث كرده و مىگوید: صفات روح و عواطف انسانى در اثر آب و هواهاى مختلف تفاوت دارند. او مىگوید كه هواى سرد منتهىالیه الیاف خارجى بدن ما را منقبض مىكند و این انقباض باعث افزایش فعالیت آنها شده، موجب برگشت خون از انتهاى بدن به طرف قلب شده و هواى سرد طول این الیاف را كمتر نموده و بر نیروى آنها مىافزاید. برعكس هواى گرم منتهىالیه الیاف را سست و دراز مىكند و از نیرو و قابلیت حركت آن مىكاهد. از نظر منتسكیو انسانى كه در اقالیم سردسیر پرورش مى یابد داراى قوت بیشتر، قلبى قوىتر، اعتماد به نفس، گذشت، عدم انتقام، صداقت و دورى از حیله و نیرنگ است.(43) همچنین وى مىنویسد: «در كشورهاى شمال، بدن شبیه به یك ماشینى است كه سالم و خوب شناخته شده باشد؛ اما زمخت است. چنین بدنى لذت خود را در چیزهایى مىداند كه بیشتر اعمال بدنى را تحریك كند و بنابراین از شكار و مسافرت و جنگ و شراب لذت مىبرند. در كشورهاى شمالى ملتهایى خواهید یافت كه كمتر معایب دارند و به اندازه كافى صداقت و صراحت لهجه و تقوى در آنها یافت میشود؛ ولى به كشورهاى گرمسیر وقتى نزدیك مىشوید، گمان خواهید كرد كه از سرچشمه اخلاق دور مىشوید. عواطف شدید تولید جنایات بزرگ مىكند هر كس مىخواهد مزایاى تسكین امیال و عواطف را از دست دیگرى برباید و به خود تخصیص دهد.»(44) وى در همان اثر معروفش مىنویسد: «آب و هواى گرم، كم و بیش موجب سستى مىشود و برعكس در آب و هواى سرد اثرى است كه سكنه آن نقاط را كم و بیش نیرومند مىنماید و مىتوانند زحمات سخت و طولانى را تحمل كنند؛ این موضوع نه تنها با مقایسه ملل و كشورهاى مختلف ثابت مىشود، بلكه هرگاه در یك كشور نیز سكنه نقاط گرمسیر و سردسیر آن را با هم مقایسه نمائید، این حقیقت به دست مىآید. مثلا جرئت و فعالیت ملل شمالى چین زیادتر از فعالیت ملل جنوبى آن كشور است و همین طور فعالیت سكنه كرهشمالى از سكنه جنوبى آن بیشتر مىباشد.»(45)
مورخ مشهور ابن خلدون نیز در مقدمه خویش تأكید فراوانى بر آب و هوا و نقش آن در امر عمران و آبادانى نموده است؛ وى معتقد است كه ساكنان مناطق معتدل (كه از حرارت سوزان جنوب و سرماى شمال كره زمین در امانند) از جهت خلق و خوى و صورت و سیرت در اعتدال قرار دارند و براى ایجاد تمدن و عمران، معاش و اقتصاد و هنر و دانش مناسبترند. او مرز این بحث را تا مسئله نبوتها پیش برده و دلیل بعثت انبیاء در این مناطق را (چرا كه خبری از بعثت پیامبرى در مناطق قطب شمال یا جنوب به ما نرسیده است) در همین نكته دانسته و رشد علوم و صنایع و ... را در این مناطق در ارتباط با همین مطلب مىداند و متذكر مىشود كه دورى از اعتدال در آب و هوا، موجب دورى از دانش و دین و نیز دورى از رفتارهاى انسانى مىشود.
ابنخلدون مىافزاید: «محیط زیست بر هوش و استعداد، درایت و كفایت فردى اثر مىگذارد و سلامتى عقل و روح و میانهروى در اعمال و رفتار در گرو سلامت محیط زیست است. ساكنان مناطق معتدل كره زمین، از نشاط و شادابى ویژهاى برخوردارند، روش آنان معتدل و منشى میانه دارند، افراط و تفریط در زندگى آنا كمتر و آبادانى و عمران در مناطق آنان بیشتر است. اعتدال بر جسم و رنگ پوست و اخلاق و عقاید آنان حاكم است، دوراندیشى و تعقل در امور و شیوه آنهاست و سبكسرى و شادى بیش از حد كمتر در بینشان رواج دارد، نوع قد و قامت، رنگ و چگونگى اندام ظاهرى و درونى و حتى فكر و اندیشه و اخلاق و منش هركس به طبیعت و محیط زیست وى بستگى دارد.»(46)
همچنین مىگفت: «مردم سكن در كوهستانها، یعنى مناطق سرد، بیشتر آیندهنگر و اهل تفكر و سحر خیزند و همواره آذوقه سال آینده را فراهم مىآورند.»(47)
ارسطو نیز بر این مسئله تأكید دارد كه: «مردم اروپا دلیرند، ولى كم هوش، لیكن مردم آسیا هوشمندند.»(48)
از مطالب ذكر شده درمىیابیم كه پستى و بلندى سرزمینها و نیز گرمسیر و سردسیر بودن آب و هواى مناطق (شرایط اقلیمى) مختلف بر جسم و روح آدمى تأثیر بسیار مهمى دارند؛ به طورى كه حتى شكل ظاهرى و رنگ پوست هركس با منطقه مسكونى او در ارتباط مستقیم است و علاوه بر آن، شرایط اقلیمى بر خلق و خوى و رفتار و منش انسان اثر قابل توجهى دارد.
نكته شایان ذكر این كه، محیط جغرافیائى حتى بر سیاست، اجتماع، و اقتصاد، نیز تأثیر مىگذارد؛ به گونهاى عدهاى از دانشمندان، عقب ماندگى و یا پیشرفت جوامع بشرى را مربوط به موقعیت جغرافیائى و اوضاع اقلیمى آن مىدانند. گروهى دیگر از دانشمندان دائره تأثیرگذارى موقعیتهاى جغرافیائى را آنقدر وسعت دادهاند كه حتى موسیقى، سازها، نواها و رقصهاى اقوام مختلف را بازتاب اوضاع و احوال جغرافیائى و اقلیمى مختلف آنها مىدانند. گروهى از دانشمندان معتقدند كه عوامل ژئوپولیتیكى تأثیر مستقیمى در منازعات و بحرانهاى قومى داشته و طبیعت و ساختار جغرافیائى جوامع نقش بزرگى در ساختار روحى مردم نیز ایفا مىكند. آنها مىگویند: كوههاى بلند و سر به فلك كشیده، معلمان بزرگىاند كه غرور و سركشى را بر ساكنان خود مىآموزند و زندگى در آغوش آنها روحیه انسان را سخت و مقاوم بار آورده و ساختار روانى او را به شكل كوه در مىآورد. طبیعت نقش مؤثرى در هویت ملتها و تمدنها داشته كه صفحات نخستین تاریخ بشر گواه روشنى بر آن است.